هدیه آسمانی

مسیحای گلم

امروز خیلی حرف برای گفتن دارم از خودت تا اتاقت

حس داشتن یه چیزی که کاملا بهت وابسته س و فقط مال تو خیلی حس

خوبیه وقتی که بغل هر کس میری و نگاهت به منه احساس غرور می کنم

وقتی که بهونه میگیری و در آغوش من آروم میشی احساس قدرت میکنم و

بهترین لحظه رو وقتی دارم که صبح آروم از خواب بلند میشی و به من

لبخند میزنی وتمام خستگی بی خوابی شب گذشته رو از تنم در میکنی تمام

این لحظات باعث میشه که خدارو واسه داشتن تو شکر کنم  تو بهترین هدیه

خدا به من هستی

مسیحا جونم تازگی ها دستت به هر چیزی میرسه میذاری تو دهنت پتو

،لباسات ،اسباب بازی هات وحتی دست من و بابا.آخه الان تو این سن فقط  از طریق دهان میتونی حس کنی و لذت ببری.

نشستنت کم کم داره تکمیل میشه بدون کمک و تکیه گاه  40-30ثانیه

میشنی آدمای اطرافت رو می شناسی و حدود یک ماه میشه که اسمت رو

میشناسی و وقتی صدات میکنیم عکس العمل نشون میدی از همه مهم تر

اینکه راضی نمیشی مامان یک دقیقه برای خودش وقت بزاره حتی وقتی که

سیری ،خوابت نمیاد و جاتم تمیزه بازم نق میزنی تا مامان بیاد پیشت با

ایناوضاع مامان باید قید درس خوندن و بزنه ولی اشکال نداره ارزشش و

داره


خوب حالا میریم سر اتاقت راستش واسه طراحی اتاقت من و بابایی و متی

جون خیلی وقت صرف کردیم خرید وسایل که با متی جون بود در مورد

کاغذ دیواری و سرویس چوب هم من و بابایی تصمیم گرفتیم راستش

سرویس چوب ومن با کامپیوتر طراحی کردم و بابایی هم زحمت ساختش

وکشید . من وبابا نمی خواستیم سرویس پسر گلمون شبیه سرویس هایی باشه

که تو بازار هست برای همین کلی وقت گذاشتیم و همه چیز و خاص تهیه

کردیم بعد از این هم با تغییر نیازهات می تونیم قطعاتی رو اضافه یا کم

کنیم.

 


راستش از دوستان وآشنایانی که اتاقت رو دیدن و به وبلاگت سر زدن اکثرا

خواستن نقاشی اتاقت رو تو وبلاگ بزارم راستش  من و نرگس جون خیلی

وقت گذاشتیم که این نقاشی و بکشیم اگر خوشت نمیاد یا فکر می کنی   

 ساده س فقط به این توجه کن که با عشق کشیده شده و همه ی تلاشمون کردیم







نظرات:



متن امنیتی

گزارش تخلف
بعدی