بهار بهار چه اسم آشنایی صدات میاد اما خودت کجایی

مسیحای گلم

بالاخره بهار اومد سال نو شد ونوروز رسید

سال نو مبارک

این اولین نوروزی هست که تو در کنار ما هستی و امسال با هر سال بسیار متفاوت خواهد بود چون تو رنگ و بویی به زندگی ما دادی که صد بهار هم توانایی آن را نداشت

 

و مطمئن هستم که هزاران بهار بهتر از این پیش روی ماست

در این سال جدید خدای مهربان را به خاطر تمامی نعمت هاش به خصوص مسیحا ی عزیزم شاکرم

تو به معنای واقعی معجزه من رو واقف کردی و دم مسیحایی رو برای من به ارمغان آوردی و باعث شدی طعم واقعی عشق رو کاملا حس کنم

آسمانت بی غبار  سهم چشمانت بهار  قلبت از هرغصه دور       بزم عشقت پر سرور

بخت و تقدیرت قشنگ  عمر شیرینت بلند

 

مسیحای عزیز تر از جونم

امسال یک هفت سین تو اتاقت چیده شد که هدیه متی جون بود و زحمتش رو کشیده بود به علاوه ی یک خرس خیلی بزرگ که عیدی امسالت بود

راستی عید امسال اتفاق هایی افتاد که خیلی مهم بود و ما خیلی منتظرش بودیم

قبلش بگم اولین مهمان امسال ما سه قلو های ندا جون بودن که باهاشون عکس انداختی

که آرتین ، شایلین و آبتین هستن

حالا اولین اتفاق مهم

هورا هورا هورا

مسیحا جونم مبارک باشه

می پرسی چی؟

الان میگم

اولین دندونت بالاخره خودش و نشون داد اونم درست 5 فروردین روز تولد من

اینقدر از دیدن این مروارید کوچولو خوشحال بودم که یک ساعت تو رو بغل کرده بودم و دور خودم می چرخیدم

حیف که نمیشد ازش عکس انداخت

حالا اتفاق مهم بعد

بازم هورا هورا هورااااااااااااااااااااااااا

اینقدر انتظار این لحظه رو داشتم که اولش فکر میکردم خیال

اما چند دقیقه بیشتر طول نکشید که فهمیدم نه واقعیت داره

آره پسرم درست روز 13 فروردین همون سیزده به در خودمون تو اولین کلمات رو به زبون آوردی

آب آب بابا بابا

شنیدن این کلمات کاملا غیر منتظره بود و ما رو خیلی خوشحال کرد به خصوص بابایی رو وقتی پشت سر هم می گفتی بابا بابا

دوست داشتنم رو هیچ وقت نمی تونی کاملا حس کنی خیلی دوستت دارم یادت نره

 

 






نظرات:



متن امنیتی

گزارش تخلف
بعدی